.
روایت دکتر مصدق از روز های کودتا:
من قوه ای در اختیار نداشتم که در ظرف دو روز بتوانم اخلالگران را تعقیب کنم... اگر قوای انتظامی در اختیار من بود چرا روز نه اسفند رئیس ستاد آرتش دست از کار کشید و تا پنج بعدازظهر که من او را از ستاد آرتش خواستم در کاخ سلطنتی بسر میبرد.
چرا ساعت یک بعداز نصف شب ۲۵ مرداد که عده ای از سعدآباد با تانک و افراد مسلح برای دستگیری من و همکارانم حرکت نمودند و از همه جا گذشتند فرمانداری نظامی طهران ممانعت ننمود و حتی یک گزارش هم در این باب بمن نداده بود.
من با دستگاهی کار میکردم که زیر نفوذ استعمار بود...
اینها نقشه هایی بود که یکی پس از دیگری اجرا شد برای اینکه وضع مملکت بحال سابق عودت کند و ملت ایران به آرزو و آمال خود نرسد و الا چه شد که بعداز سقوط دولت آنچه ملت بدست آورده بود و مورد تایید شاهنشاه هم قرار گرفته بود یکی پس از دیگری از دست رفت....
برای من و کسانی مثل من بیگانه بیگانه است در هر مرام و مسلکی که باشد. ولی چه میتوان کرد که هر دسته از عمال بیگانه میخواهند ارباب خود را به این مملکت مسلط کنند و کسانی مثل من را از بین ببرند...
خاطرات و تالمات مصدق صفحه ۲۷۱, ۲۷۲, ۲۷۳
#دکتر_مصدق
#دکترمصدق
#دکتر_محمد_مصدق
#دکترمحمدمصدق
#مصدق
#کودتای۲۸مرداد
#کودتای_۲۸_مرداد
.
من همچنان مصدق را دوست می دارم و امروز نیز از داوریم نسبت به او و کرده هایش پشیمان نیستم.
آنچه را که در آن روز کرد، امروز نیز می پسندم. مهرش گرمم کرد و در خلوتش آموختم هرآنچه را که می بایست، چرا که سخن بسیار می گفتیم از هر باب. و من شرح پاره ای از این گفتگو را می آورم تا احوال و اندیشه هایش را آن چنان که خود دریافتم به دیگران عرضه کنم. چون از او در خلوتش سخن می رود، کلامم خواه و ناخواه آمیخته به مهر است و احساس و مرا از آن چاره نیست. لیکن این کلام، با یک چنین ذهنیت و پیرایه ای برگرد حقیقتی می چرخد که خود به مدت ده سال از نزدیک ناظر و شاهدش بودیم.
من به کنار محکومی خزیده بودم که بیشتر عمرش را به ناچار در عزلت بسر برده و هنوز به آن خو نگرفته بود. بی گناهیش به اثبات رسیده بود و همچنان در بند می بود.... از این روی، از دیدگاه من و بسیاری چو من مظلوم می نمود و برای از هر اتهامی که به او نسبت می دادند و من فقط می توانستم یک چنین موجودی را دوست بدارم و دوستش داشتم.
در خلوت مصدق - شیرین سمیعی- ص ۲ و ۳
#دکترمحمدمصدق #دکترمصدق #مصدق #دکتر_مصدق #شیرین_سمیعی #درخلوت_مصدق
خانم شیرین سمیعی همسر سابق آقای محمود مصدق. آقای محمود مصدق نوه دکتر محمد مصدق می باشند
مصدق ﺑﻪ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﺎﻭﺭ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺩﯾﻦ ﺍﺯﺩﻭﻟﺖ ﺭﺍ ﮐﺘﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ........ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺮ ﺁﻣﻮﺯﺵ، ﺩﺍﻧﺶ، ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺎﻩ ﻣﻠﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ....
---------------------------
ﻣﺼﺪﻕ، ﺁﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪﺍﺕ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺍﺯﺑﺮﺍﯼ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺮﻧﺨﺎﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﻣﺬﻫﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻼﺡ ﻣﻠﮏ ﻭﻣﻠﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ . ﻧﺪﯾﺪﻡ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺁﻥ ﻣﻼﻣﺖ ﻭ ﯾﺎ ﻣﺬﻫﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺬﻫﺐ ﺑﮑﻮﺑﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺩﯾﻦ ﺍﺯﺩﻭﻟﺖ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺗﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﮐﺘﻤﺎﻧﺶ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ . ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺮ ﺁﻣﻮﺯﺵ، ﺩﺍﻧﺶ، ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺎﻩ ﻣﻠﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ . ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﺯﺍﻭﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺎ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﺭﻓﺘﻦ ﺧﻄﺎﺳﺖ ﻭﻫﺮﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯﻋﻘﺎﯾﺪﻡ ﺗﻨﺪ ﻣﯽ ﺗﺎﺧﺘﻢ ﻣﺮﺍ ﺍﺯﺁﻥ ﻣﻨﻊ ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩ .
ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺖ ﻧﯿﺰﻫﯿﭻ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ ﺍﺯﻣﺼﺪﻕ ﺑﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﻧﮑﺮﺩ . ﻏﻼﻣﺤﺴﯿﻦ ﺧﺎﻥ ﺩﺭﺗﻌﺮﺑﻒ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺩ ﺧﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﮐﻪ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺼﺪﻕ ﺩﺭﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ . ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﺯﻧﺨﺴﺖ ﻭﺯﯾﺮ ﺳﺎﺑﻖ، ﻧﺰﺩ ﺷﺎﻩ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﮐﻨﺪ ﻭﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﭙﺬﯾﺮﻓﺖ .
ﺩﺭﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻧﯿﺰﺍﺯﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ : ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺳﯿﺪﺭﺿﺎ ﻓﯿﺮﻭﺯﺁﺑﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﻣﻄﺐ ﺁﻣﺪ ﻭﮔﻔﺖ ﺭﻓﺖ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻥ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩﯼ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﺑﻨﻮﯾﺪ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻧﺸﺎﻥ ﺳﺎﺯﺩ ﮐﻪ ﻣﺼﺪﻕ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﺪﻣﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﻧﻔﻮﺫ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯﮐﺸﻮﺭ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﺑﻪ ﺻﻼﺡ ﺍﻋﻠﯿﺤﻀﺮﺕ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﺑﺎ ﺍﻭﺑﺸﻮﺩ . ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﺋﯿﻦ ﺩﺍﺭﺩ، ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﺍ ﺛﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ : ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﻣﺎ ﻣﺼﺪﻕ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﻫﺎ ﭘﻨﺠﻮﻝ ﺯﺩﻩ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺍﻭ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ . »
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯﻣﺼﺪﻕ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻓﯿﻠﻢ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎﯾﯽ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺷﺪ، ﻫﯿﭻ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺴﺒﯿﺢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﻭﻋﺎﺩﺕ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ . ﺗﺼﻮﯾﺮﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻧﺪ . ﺍﻭﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭﮐﻪ ﺭﻓﺖ [ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ] ﺑﺴﯿﺎﺭﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﻧﺰﺍﮐﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﮔﺴﺘﺎﺧﯽ ﻭﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ، ﺑﺎ ﺷﺎﻩ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﻭﺁﻣﺪﻥ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ، ﺩﻭﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺷﺖ .
ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﻣﺼﺪﻕ، ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺳﻤﻴﻌﯽ، ﺹ ۱۶۸ - ۱۶۹