.
روایت دکتر مصدق از روز های کودتا:
من قوه ای در اختیار نداشتم که در ظرف دو روز بتوانم اخلالگران را تعقیب کنم... اگر قوای انتظامی در اختیار من بود چرا روز نه اسفند رئیس ستاد آرتش دست از کار کشید و تا پنج بعدازظهر که من او را از ستاد آرتش خواستم در کاخ سلطنتی بسر میبرد.
چرا ساعت یک بعداز نصف شب ۲۵ مرداد که عده ای از سعدآباد با تانک و افراد مسلح برای دستگیری من و همکارانم حرکت نمودند و از همه جا گذشتند فرمانداری نظامی طهران ممانعت ننمود و حتی یک گزارش هم در این باب بمن نداده بود.
من با دستگاهی کار میکردم که زیر نفوذ استعمار بود...
اینها نقشه هایی بود که یکی پس از دیگری اجرا شد برای اینکه وضع مملکت بحال سابق عودت کند و ملت ایران به آرزو و آمال خود نرسد و الا چه شد که بعداز سقوط دولت آنچه ملت بدست آورده بود و مورد تایید شاهنشاه هم قرار گرفته بود یکی پس از دیگری از دست رفت....
برای من و کسانی مثل من بیگانه بیگانه است در هر مرام و مسلکی که باشد. ولی چه میتوان کرد که هر دسته از عمال بیگانه میخواهند ارباب خود را به این مملکت مسلط کنند و کسانی مثل من را از بین ببرند...
خاطرات و تالمات مصدق صفحه ۲۷۱, ۲۷۲, ۲۷۳
#دکتر_مصدق
#دکترمصدق
#دکتر_محمد_مصدق
#دکترمحمدمصدق
#مصدق
#کودتای۲۸مرداد
#کودتای_۲۸_مرداد
.
آخرین کلام دکتر فاطمی: «زنده باد مصدق» و «پاینده ایران»
______________
دکتر فاطمی در یکی از آخرین نامههایش پس از صدور حکم اعدام مینویسد: «در این موقع که یک ساعت از صدور رای دستوری میگذرد، یک ذره ناراحت نیستم. زیرا اگر آن افتخار را پیدا کنم که در راه وطنم این نیمه جان را بگذارم، درست در راه حقیقی خودش صرف شده است».
ساعت چهار و هفت دقیقه بامداد روز چهارشنبه نوزدهم آبان ۱۳۳۳، تیمور بختیار فرماندار نظامی و سرتیپ آزموده دادستان ارتش و عده دیگری به زندان رفتند و حکم اعدام دکتر حسین فاطمی را، در لشکر ۲ زرهی به وی ابلاغ کردند. آزموده به فاطمی گفت اعلیحضرت با تقاضای (فرجام) شما موافقت نفرمودند...
آزموده از او خواست تا اگر تقاضایی دارد بگوید و دکتر فاطمی خواهان دیدار با خانواده و ملاقات با دکتر مصدق و صحبتی با افسران شد که آزموده با خشم به او گفت: «هنوز هم دست از سر این مرد بر نمیداری؟» و دکتر فاطمی تنها توانست چند لحظهای با دکتر شایگان و مهندس رضوی خداحافظی کند که خاطره آن تا سالها باقی ماند. فاطمی، مصدق را وصی خود قرار داد.
دکتر شایگان گفته است: وقتی برای وداع پیشانیش را بوسیدم، متوجه شدم که بسیار گرم است و در آتش تبی شدید میسوزد. اعدام یک بیمار آن هم در آن حال در هیچ یک از کشورهای متمدن جهان سابقه ندارد.
هنگام اجرای حکم، در حالی که هوا به شدت سرد بود روی همان پیراهنی که داشت یک پیژامه پشمی پوشیده و با همان پیراهن و پیژامه و کفش سرپایی که روی آن مخمل قهوه ای بود آماده ایستاد....
هشت گلوله تیر از دهانه لوله تفنگهای چهار مامور، دو نفر ایستاده و دو نفر نشسته شلیک شد. دو تیر درست در روی هم به قلب و شش تیر دیگر به سینه... در نهایت یک تیر خلاص هم به شقیقهاش شلیک شد[به وسیله تیمور بختیار] . آخرین کلامش «زنده باد مصدق» و «پاینده ایران» بود.
محمد علی سفری - قلم و سیاست- جلد دوم – انتشارات نامک- ص ۱۵
خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی-بهرام افراسیابی، ص ۳۴۱، ۳۵۴ و ۳۵۵
سرهنگ غلامرضا نجاتی – جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ص ۴۷۲-۴۷۳
امروز ۲۱ بهمن سالروز میلاد دکتر حسین فاطمی