دکتر محمد مصدق doctor mohammad mossadegh

دکتر محمد مصدق doctor mohammad mossadegh

صفحه دکتر محمد مصدق رهبر ملی ایرانیان
دکتر محمد مصدق doctor mohammad mossadegh

دکتر محمد مصدق doctor mohammad mossadegh

صفحه دکتر محمد مصدق رهبر ملی ایرانیان

روایت دکتر مصدق از روزهای کودتا

.

روایت دکتر مصدق از روز های کودتا:

من قوه ای در اختیار نداشتم که در ظرف دو روز بتوانم اخلالگران را تعقیب کنم... اگر قوای انتظامی در اختیار من بود چرا روز نه اسفند رئیس ستاد آرتش دست از کار کشید و تا پنج بعدازظهر که من او را از ستاد آرتش خواستم در کاخ سلطنتی بسر میبرد.

چرا ساعت یک بعداز نصف شب ۲۵ مرداد که عده ای از سعدآباد با تانک و افراد مسلح برای دستگیری من و همکارانم حرکت نمودند و از همه جا گذشتند فرمانداری نظامی طهران ممانعت ننمود و حتی یک گزارش هم در این باب بمن نداده بود.

من با دستگاهی کار میکردم که زیر نفوذ استعمار بود...

اینها نقشه هایی بود که یکی پس از دیگری اجرا شد برای اینکه وضع مملکت بحال سابق عودت کند و ملت ایران به آرزو و آمال خود نرسد و الا چه شد که بعداز سقوط دولت آنچه ملت بدست آورده بود و مورد تایید شاهنشاه هم قرار گرفته بود یکی پس از دیگری از دست رفت....

برای من و کسانی مثل من بیگانه بیگانه است در هر مرام و مسلکی که باشد. ولی چه میتوان کرد که هر دسته از عمال بیگانه میخواهند ارباب خود را به این مملکت مسلط کنند و کسانی مثل من را از بین ببرند...

خاطرات و تالمات مصدق صفحه ۲۷۱, ۲۷۲, ۲۷۳

#دکتر_مصدق

#دکترمصدق

#دکتر_محمد_مصدق

#دکترمحمدمصدق

#مصدق

#کودتای۲۸مرداد

#کودتای_۲۸_مرداد

من همچنان مصدق را دوست می دارم و امروز نیز از داوریم نسبت به او و کرده هایش پشیمان نیستم

.

من همچنان مصدق را دوست می دارم و امروز نیز از داوریم نسبت به او و کرده هایش پشیمان نیستم. 

آنچه را که در آن روز کرد، امروز نیز می پسندم. مهرش گرمم کرد و در خلوتش آموختم هرآنچه را که می بایست، چرا که سخن بسیار می گفتیم از هر باب. و من شرح پاره ای از این گفتگو را می آورم تا احوال و اندیشه هایش را آن چنان که خود دریافتم به دیگران عرضه کنم. چون از او در خلوتش سخن می رود، کلامم خواه و ناخواه آمیخته به مهر است و احساس و مرا از آن چاره نیست. لیکن این کلام، با یک‌ چنین ذهنیت و پیرایه ای برگرد حقیقتی می چرخد که خود به مدت ده سال از نزدیک ناظر و شاهدش بودیم. 

من به کنار محکومی خزیده بودم که بیشتر عمرش را به ناچار در عزلت بسر برده و هنوز به آن خو نگرفته بود. بی گناهیش به اثبات رسیده بود و همچنان در بند می بود.... از این روی، از دیدگاه من و بسیاری چو من مظلوم می نمود و برای از هر اتهامی که به او نسبت می دادند و من فقط می توانستم یک چنین موجودی را دوست بدارم و دوستش داشتم.

در خلوت مصدق - شیرین سمیعی- ص ۲ و ۳

#دکترمحمدمصدق #دکترمصدق #مصدق #دکتر_مصدق #شیرین_سمیعی #درخلوت_مصدق

خانم شیرین سمیعی همسر سابق آقای محمود مصدق. آقای محمود مصدق نوه دکتر محمد مصدق می باشند

دکتر صدیقی در زیر آتش گلوله کودتای ۲۸ مرداد به سوی پیشوای ملی (دکتر مصدق) شتافت

.
دکتر صدیقی مردی که در کودتای 28 مرداد 32، در زیر آتش و گلوله به سوی پیشوای ملی (دکتر مصدق) شتافت.
--------------------------
خاطر ریاست محترم دادگاه استحضار دارد که من در دولت جناب آقای دکتر مصدق نخست وزیر، وزیر کشور بودم. در روز چهارشنبه 28 مرداد ماه 1332 در ساعت 1 بعد ظهر ساعت کار اداری چنانکه معمول است منقضی شد. ولی من تا ساعت سه ربع کم، در وزارت کشور ماندم. پس از آنکه در ساعت مذکور به من اطلاع رسید که بعضی از ادارات مواضع دولتی را اشغال کرده اند، من به خانه جناب آقای دکتر مصدق رفتم. در ساعت سه بعد از ظهر به خانه جناب معظم له رسیدم. علت رفتن من به آنجا این بود که من وزیر کشور دولت ایشان بودم. به خانه ایشان رفتم ببینم چه می فرمایند و من تعهد چه وظیفه ای را می توانم چنانچه در آن ساعت وظیفه من بود اجرا کنم. در ساعت مذکور که به آن خانه می رفتم، اوضاع و احوال شهر تهران، چنانکه لابد به عرض ریاست محترم دادگاه رسیده است، خوب نبود. در ساعت مذکور من به جای آنکه به خانه خود بروم و نهار بخورم، به خانه جناب آقای دکتر مصدق رفتم. به دو ملاحظه: یکی ملاحظه اداری و رعایت وظیفه همکاری، دیگر به علت آنکه در آن وقت اوضاع مشوش و مضطرب بود و از حیث اخلاقی نیز موظف بودم با رئیس دولتی که متجاوز از بیست ماه و هشت روز کاری همکاری می کردم برای انجام وظیفه اخلاقی خود و اینکه نگویند« ببین آن بی حمیت را که هرگز نخواهد دید روی نیک بختی که چون روز سختی رسید از معرکه گریخت.» هنگامی که من وزارت کشور حرکت می کردم در وضع خیابان های مجاور وزارت کشور، آشفتگی آشکار بود. با وجود این من به واقع از میان تیر تفنگ و توپ گذشتم و برای تعهد اخلاقی و اداری که داشتم به خانه مذکور رفتم.
" محمد مصدق در محکمه نظامی" -جلیل بزرگمهر- صفحه های 655-656