دکتر محمد مصدق doctor mohammad mossadegh

دکتر محمد مصدق doctor mohammad mossadegh

صفحه دکتر محمد مصدق رهبر ملی ایرانیان
دکتر محمد مصدق doctor mohammad mossadegh

دکتر محمد مصدق doctor mohammad mossadegh

صفحه دکتر محمد مصدق رهبر ملی ایرانیان

دکتر صدیقی گفت: آقایان سحابی، بازرگان، امیرعلائی و آذر دعوتم را برای تشکیل دولت نپذیرفتند...

.

دکتر صدیقی گفت: آقایان سحابی، بازرگان، امیرعلائی و آذر دعوتم را برای تشکیل دولت نپذیرفتند...

دکتر صدیقی صرفا به خاطر همکاری های سابق از این افراد دعوت نمود...

_______

دکتر صدیقی در پاسخ این سوال که «چه کسانی را برای همکاری دعوت کرد و چه افرادی دعوت او را نپذیرفتند و یا پذیرفتند و‌ بعد منصرف شدند چنین می گوید:

اجازه بدهید درباره آنهایی که دعوت مرا قبول #کردند و #ماندند، #صحبت_نکنیم... آقایان دکتر یدالله سحابی و مهندس مهدی بازرگان همراه با دکتر رحیم عابدی به منزلم آمدند.  موضوع مأموریتم را با آقایان درمیان نهادم و خواستار همکاری آنها شدم...

ماحصل گفتگو به اینجا رسید که آقایان با سمت رهبری نهضت آزادی ایران، موضع سیاسی خود را در جریان انقلاب مشخص کرده اند. آقای دکتر سحابی گفت مصلحت ما ادامه راهی است که در پیش داریم...

در روز ۷ دی ۵۷ دوتن ار اعضای جبهه ملی دوم آقای شمس الدین امیرعلائی و دکتر مهدی آذر را نیز با علم اینکه می دانستم قبول نخواهند کرد دعوت به همکاری نمودم... هردو از قبول همکاری با من با ارائه دلایلی که مهمترین آم ادامه حضور شاه در ایران بود عذر خواستند.

همه هستی ام نثار ایران- دکتر پرویز ورجاوند ص ۲۱۱ و ۲۱۲

#دکتر_مصدق #دکترمصدق #دکترصدیقی #دکتر_صدیقی #صدیقی #مصدق #دکتر_غلامحسین_صدیقی #دکترغلامحسین_صدیقی

دکتر صدیقی در زیر آتش گلوله کودتای ۲۸ مرداد به سوی پیشوای ملی (دکتر مصدق) شتافت

.
دکتر صدیقی مردی که در کودتای 28 مرداد 32، در زیر آتش و گلوله به سوی پیشوای ملی (دکتر مصدق) شتافت.
--------------------------
خاطر ریاست محترم دادگاه استحضار دارد که من در دولت جناب آقای دکتر مصدق نخست وزیر، وزیر کشور بودم. در روز چهارشنبه 28 مرداد ماه 1332 در ساعت 1 بعد ظهر ساعت کار اداری چنانکه معمول است منقضی شد. ولی من تا ساعت سه ربع کم، در وزارت کشور ماندم. پس از آنکه در ساعت مذکور به من اطلاع رسید که بعضی از ادارات مواضع دولتی را اشغال کرده اند، من به خانه جناب آقای دکتر مصدق رفتم. در ساعت سه بعد از ظهر به خانه جناب معظم له رسیدم. علت رفتن من به آنجا این بود که من وزیر کشور دولت ایشان بودم. به خانه ایشان رفتم ببینم چه می فرمایند و من تعهد چه وظیفه ای را می توانم چنانچه در آن ساعت وظیفه من بود اجرا کنم. در ساعت مذکور که به آن خانه می رفتم، اوضاع و احوال شهر تهران، چنانکه لابد به عرض ریاست محترم دادگاه رسیده است، خوب نبود. در ساعت مذکور من به جای آنکه به خانه خود بروم و نهار بخورم، به خانه جناب آقای دکتر مصدق رفتم. به دو ملاحظه: یکی ملاحظه اداری و رعایت وظیفه همکاری، دیگر به علت آنکه در آن وقت اوضاع مشوش و مضطرب بود و از حیث اخلاقی نیز موظف بودم با رئیس دولتی که متجاوز از بیست ماه و هشت روز کاری همکاری می کردم برای انجام وظیفه اخلاقی خود و اینکه نگویند« ببین آن بی حمیت را که هرگز نخواهد دید روی نیک بختی که چون روز سختی رسید از معرکه گریخت.» هنگامی که من وزارت کشور حرکت می کردم در وضع خیابان های مجاور وزارت کشور، آشفتگی آشکار بود. با وجود این من به واقع از میان تیر تفنگ و توپ گذشتم و برای تعهد اخلاقی و اداری که داشتم به خانه مذکور رفتم.
" محمد مصدق در محکمه نظامی" -جلیل بزرگمهر- صفحه های 655-656